Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-05-06@10:42:59 GMT

۲۰ کتابفروشی خیره‌کننده جهان

تاریخ انتشار: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۸۸۴۲۳۰

۲۰ کتابفروشی خیره‌کننده جهان

به گزارش خبرگزاری مهر، فارس نوشت: خیابان ولیعصر (عج) تهران به طولانی‌ترین خیابان خاورمیانه معروف است. اگر بخواهیم تعداد اغذیه فروشی‌ها و کتاب فروشی‌های خیابان ولیعصر را از جنوبی‌ترین قسمت تا شمالی‌ترین نقطه آن بشماریم، بدون اغراق شاید تعداد اغذیه فروشی‌های همان صد متر اول خیابان بیشتر از تمام کتابفروشی‌هایش باشد و اما اگر بحث تأثیرگذاری به میان آید، معادله کاملاً به نفع کتابفروشی‌های در اقلیّت مانده تغییر می‌یابد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از گعده‌های روشنفکری گرفته تا قرارهایی که به آگاه‌سازی و ترویج فرهنگ کتابخوانی ختم می‌شد و از نویسندگان و اندیشمندان گرفته تا دانشجویان جوینده که از دل همین مغازه‌های محقر درمی آمد، تأثیری شگرف بر فرهنگ و ادبیات و حتی بر علم و صنعت می‌گذاشت و اینجاست که هرآنچه که به کتاب و کتابخوانی مربوط باشد سزاوار اهمیت است.  

نمی‌شود کتابخوان بود و از کنار کتابفروشی رد شد و قدم‌ها را آهسته نکرد. کتاب‌خوان علاقه‌مند، به‌سمت ویترین‌ جذب می‌شود. از پشت شیشه به انبوه کتاب‌هایی که هنوز نخوانده، عناوین جدید و قدیم،‌ خیره می‌شود. با تردید می‌گوید: قبل از خریدن حتی یک کتاب جدید، باید قبلی‌ها را بخوانم! اما وسوسه تجربه روایت، بینش یا سرگذشتی دیگر، آدمی را رها نمی‌کند...

کتابفروشی‌ها همیشه ارزش دیدن دارند. کتاب‌ها همواره توانایی جادو و بردن آدمی به دوردست‌ها را دارند. کتابفروشی‌ها اغلب الهام بخش این جادو هستند و خوانندگان را در پوئیدن قفسه‌ها برای سفر و لذت تجربه‌ای دیگر اغوا می‌کنند. برخی کتابفروشی‌ها به مرحله‌ای بالاتر گام نهاده اند و خود با بهره از معماری، دکور و حتی نور و جلوه‌های بصری وهم انگیز به مقصدی اغواگر تبدیل شده اند.

در ادامه قرار است با ۲۰ کتابفروشی جالب و دیدنی که حتی آن‌ها که آنچنان اهل مطالعه نیستند را به خود و کتاب‌هایشان جلب می‌کنند، آشنا شویم: 

۱. کتابخانه فروشگاه کافه «Housing Works» ـ نیویورک ـ آمریکا

کتابفروشی «Housing Works» یکی از بی نظیرترین کتابفروشی‌های نیویورک است و در رده دوم قرار دارد. این کتابفروشی بخشی از زنجیره‌ای غیر انتفاعی است که درآمد خود را برای مبارزه با ایدز و بی خانمانها اهدا می‌کند. راه پله‌های مارپیچی منتهی به بالکن طبقه دوم، احساس یک کتابخانه قدیمی مدرسه‌ای را در قلب منطقه شیک سوهوی نیویورک ایجاد می‌کند.

۲. کتابفروش «شکوه بزرگ ال آتنیو» ـ بوینس آیرس ـ آرژانتین

این کتابفروشی که از سینما به کتابفروشی تبدیل شده در سال ۱۹۱۹ میلادی احداث شده، ارتباط بین هنرهای نمایشی و کتاب را نشان می‌دهد. سقف نقاشی شده، گچ بری‌های تزئینی و پرده‌های مخملین که از سینمای سابق بجای مانده و ردیف ردیف کتاب‌های منتهی به دیوارها و صندلی‌های لُژ که زمانی بیننده‌های سینما بر آن می‌نشستند، مجموعه‌ای زیبا فراروی کتاب دوستان است.

۳. کتابخانه ستون‌ها (Librairie des Colonnes/لیبغِغ دو کولون) - طنجه ـ مراکش

شهر طنجه مراکش خانه بسیاری از نویسندگان مشهور دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی بود و «کتابخانه ستون‌ها» پاتوغ «تنسی ویلیامز» «پل باولز» «ویلیام اس باروز» «ترومن کاپوتی» و دیگران بود.  

این کتابفروشی هنوز بیشتر دارای عناوینی به زبان فرانسه است، اما عناوین اسپانیایی، انگلیسی، و به طور فزاینده‌ای آثار عربی نیز در آن به چشم می‌خورد. این کتابفروشی، خود نیز کتاب منتشر می‌کند.

۴. کتابفروشی «واژه روی آب» (Word on the Water) ـ لندن ـ انگلستان

این کتابفروشی شناور در کانال رِجِنتس به «کتابفروشی قایقی» معروف است. کتابفروشی مذکور قبلا متحرک بود اما حالا خانه دائمی خود را یافته و بازدیدکنندگان در تمام طول سال می‌توانند از آن دیدن کنند. در زمستان با گرمی آتش هیزم و در تابستان با اجرای شعر و موسیقی بر پشت بام کتابخانه شناور از بازدیدکنندگان پذیرایی می‌شود.

۵. کتابفروشی «دومنیکن» ـ ماستریخت ـ هلند

این کلیسای قرن سیزدهم میلادی، در سال ۲۰۰۶ به عنوان یک کتابفروشی حیاتی نو یافت.

بازدیدکنندگان می‌توانند کتابهای مورد نظرشان را در جزیره قفسه‌های سه طبقه واقع در وسط کلیسای جامع جستجو کنند یا به سادگی از سقف‌های طاق پوشیده از نقاشی‌های دیواری وپنجره‌های شیشه‌ای رنگی روشن لذت ببرند.

۶. کتابخانه «آکوا آلتا» (Acqua Alta) ـ ونیز ـ ایتالیا

این کتابفروشی منحصر به فرد برای محافظت از کتاب‌های خود در برابر صدمه در اثر سیل کانال‌های ونیز، کتاب‌های خود را در انواع ظروف ضد آب مانند وان‌های سرکه و حتی یک گوندولا (قایق معروف ونیزی با یک پاروی دسته بلند) نگه می‌دارد.

این کتابفروشی که حاوی عناوین عمدتاً دست دوم و چاپ نشده است، دارای دکوراسیونی خاص از کتابهاست که از کف تا سقف تل انبار شده اند. حتی چند گربه ولگرد نیز در این کتابفروشی جذاب سکنی گزیده اند.

۷. کتابفروشی «ژونگ شوگ» (Zhongshuge) ـ‌هانگژو ـ چین

هر لوکِیشن از این کتابفروشی زنجیره‌ای در چین از منظر معماری منحصر به فرد است اما کتابفروشی شهرهانگژو تافته جدا بافته است. پلکان و صندلی‌های گرداگر قفسه‌های کتاب طراحی شده اند که در ترکیبی با سقف آینه کاری، نمایی بصری و خیال انگیز از کتاب‌هایی بی انتها به دست می‌دهد.

دیگر تصویر جادویی در این کتابفروشی، تونلی از کتاب‌هاست که همچون «رولر کاستر» (قطار شهربازی) بسیار طولانی و بی انتها در بخش کُتُب کودکان طراحی و خلق شده است.

۸. کتابفروشی «کِی کراداک آنتیکاریَن» (Kay Craddock Antiquarian) ـ ملبورن ـ استرالیا

این کتابفروشی که در یک کلیسای دوران سبک معماری گوتیک واقع شده، فقط کتاب‌های عتیقه و دست دوم را می‌فروشد. بازدیدکنندگان می‌توانند از مجموعه‌های عتیقه و کهن ادبی تا آثار دوران کلاسیک را در قفسه‌های این کتابفروشی جستجو کنند. برای نمونه در یکی از قفسه‌ها مجموعه «جِین آستن» چاپ شده به سال ۱۸۳۳ میلادی به قیمت ۱۵ هزار دلار برای فروش به چشم می‌خورد.

 ​۹. کتابفروشی «شکسپیر و کمپانی» (Shakespeare and Company) ـ پاریس ـ فرانسه

کتابفروشی عجیب «شکسپیر و کمپانی» جنب کلیسای معروف «نُتردام» در سال ۱۹۵۱ توسط جرج ویتمن، مهاجر آمریکایی در پاریس افتتاح شد.

این کتابفروشی از آن زمان تا کنون، شب‌ها میزبان بسیاری از نویسندگان مشتاق بوده است. این مکان برای بازدیدکنندگانی که بودجه کمی دارند نیز مهیاست. در میان قفسه‌های کتاب، تخت‌هایی برای خواب و استراحت وجود دارد. دیوارها مملوّ از کتاب هستند و سقف با تیرهای چوبی ضخیم دکور شده‌اند. از زمان افتتاح تا کنون بیش از ۳۰ هزار مهمان در این کتابفروشی اقامت کرده‌اند.

۱۰. کتابفروشی «لَست بوک استور» (The Last Bookstore) (آخرین کتابفروشی) ـ کالیفرنیا ـ آمریکا

کتابفروشی لَست بوک استور (آخرین کتابفروشی) که در سال ۲۰۰۰ در لس‌آنجلس افتتاح شد، مساحتی ۲۰۴۴ متر مربعی دارد. سقف‌های بلند و ستون‌های بزرگ از بخش‌های جالب توجه این مکان است.

علاوه بر ۲۵۰ هزار جلد کتاب نو و دست دوم در دو طبقه این کتابفروشی، ده‌ها هزار رمان تصویری و صفحه‌های گرامافون نیز در آن موجود است. همچنین فضایی برای میزبانی از رویدادهای ادبی تعبیه شده است.

۱۱. وندرز این دو بروغه (Waanders In de Broeren) ـ زووله ـ هلند

کتابفروشی «وندرز این دو بروغه» در شهر زووله هلند در کلیسای قرن پانزدهمی بروغنکرک واقع شده است.

این کتابفروشی کم نظیر دارای سقف‌های بسیار بلند و طاق‌های متعدد،  نقاشی‌های سقفی، تزئینات سنگ تراشی دیدنی و پنجره‌های بزرگ شیشه‌ای رنگی است.

۱۲. کتابفروشی «واتر استون» (Waterstone's Bradford Wool Exchange) ـ بردفورد ـ انگلستان

کتابفروشی «واتراستون» در شهر «برَدفورد» واقع شده است. این سرای کتاب در یک ساختمانی که در عصر ویکتورا کارخانه نساجی و نخ ریسی بسیار بزرگی بوده و به سبک معماری گوتیک ساخته شده، واقع شده است.

در کنار ستون‌های سنگی مجلل بزرگ، این فروشگاه شامل سقف طاقدار به همراه تیرهای چوبی و بسیاری از عناصر ساختاری عهد کهن است. این ساختمان از دهه ۱۹۶۰ از کارخانه نخ ریسی به کتابفروشی تغییر کاربری داده است.

۱۳. کتابفروشی «کافه برریا ال پندلو» (Cafebreria El Pendulo) ـ مکزیکو سیتی ـ مکزیک

«کافه برریا ال پندلو» در شهر مکزیکو سیتی واقع شده و شامل دو طبقه کتاب به همراه گیاه‌ها و شاخ و برگ‌هایی است که از فضای بیرون به داخل کتابفروشی هدایت شده اند.

طبقه اول با وجود بالکن به بازدیدکنندگان اجازه می‌دهد تا قفسه‌های پایینی کتاب را ببینند. البته چندین مکان برای نشستن و استراحت به همراه کافی شاپ وجود دارد.  

۱۴. کتابفروشی «لا کاورنه اوکس لیورس» ـ پاریس ـ فرانسه

این کتابفروشی در ابتدا به نظر می‌رسد که به عنوان لوکیشن یک فیلم ساخته شده است. در میان قفسه‌های کتاب، حس خواهید کرد که در زمان سفر کرده و به سالها قبل رفته اید. دکور کتابفروشی دایره شکل بوده و قفسه‌ها به رنگ سبز تیره هستند که نمایانگر قدمت آن است. ونگوگ کتابفروشی «لا کاورنه اوکس لیورس» که در حومه شهر پاریس قرار دارد را زمانی خانه خود خوانده است.  

۱۵. کتابفروشی «لیبراریا لِیو» ـ پورتو ـ پرتغال

لیبراریا لِیو یکی از کتابخانه‌هایی است که برای بازدیدکنندگان یادآور فیلم‌های کلاسیک و یا فیلم‌هایی شبیه هری پاتر است. ساختار و دکوراسیون خیره کننده این کتابخانه شما را حیرت زده خواهد کرد.  

این کتابفروشی در شهر «پورتو» یکی از قدیمی‌ترین کتاب‌فروشی‌های کشور پرتغال است. سردر شگفت‌انگیز این کتابفروشی در سبک معماری گوتیک بازدیدکنندگان را مجذوب می‌سازد. این مکان در سال ۱۹۰۶ توسط دو برادر، خوزه و آنتونیو لیو به عنوان کتابفروشی افتتاح شد.

فضای داخلی کتابفروشی با وجود راه‌پله‌های پیچ در پیچ، پنجره‌های شیشه‌ای رنگارنگ و حکاکی‌های زیبای چوبی، بسیار وسیع است. گفته می‌شود کتابفروشی «لیبراریا لِیو»، الهام‌بخش جی‌کی رولینگ برای نوشتن کتاب‌های «هری پاتر» بوده است. او در این ناحیه به تدریس زبان انگلیسی مشغول بود. رولینگ به‌عنوان یک مشتری همیشگی در طبقه دوم لیوراریا للو، برای نوشیدن قهوه توقف می‌کرد.

۱۶.  کتابفروشی «Honesty» (صداقت) ـ هی‌آن‌وای ـ ولز

این کتابفروشی در دهکده کوچک «هی‌آن‌وای» در «ولز» واقع شده و دارای جذابیت ویژه‌ای است. این دهکده تنها با ۱۴۰۰ سکنه، ۴۰ کتابفروشی دارد و به روستای کتاب‌فروشی‌ها معروف است. اما کتابفروشی «Honesty» از همه معروف‌تر است. این کتابفروشی در دهه ۶۰ میلادی دایر شد. کتاب‌ها در قفسه‌ای در فضای آزاد قرار دارند. در کنار این قفسه‌های جعبه‌ای وجود دارد که باید هزینه کتاب خریداری ‌شده درون آن انداخته شود. درآمد حاصل از فروش کتاب‌ها به قلعه روستا می‌رسد.  

۱۷. کتابفروشی «کابینت سلطنتی کتاب» ـ ریو دو ژانیرو ـ برزیل

این کتابخانه قطعاً بازدید کننده را شوکه می‌کند. بیش از ۳۵۰ هزار عنوان کتاب در کتابخانه سلطنتی پرتغالیِ برزیل درون قفسه‌های بزرگی که از کف ساختمان تا سقف امتداد یافته‌اند وجود دارد. سقف شیشه‌ای گنبدی شکل کتابخانه با ظاهری زیبا باعث شده همه چیزدر این مکان زیبا به نظر برسد.

۱۸. کتابخانه و کتابفروشی «تریپیتاکا کریانا» (Tripitaka Koreana) ـ گیونگ سانگ جنوبی ـ کره جنوبی

این کتابخانه در «هائه اینسا» (Haeinsa) که معبدی بودایی است. این کتابخانه مرکز مقالات مهم بودایی است. این متون در قرن سیزدهم میلادی صدها سال قبل از اینکه گوتنبرگ صنعت چاپ را اختراع کند، بر بلوک‌های چاپی چوبی حک شده اند. علاوه بر کُتُب تاریخی و کهن، کل معبد از جنبه تاریخی قابل توجه بوده و ارزش دیدن دارد.

۱۹. کتابفروشی «ژونگ شوگ» (Chongqing Zhongshuge) ـ چونگ کینگ ـ چین

معمولاً هنگام بازدید از یک کتابفروشی انتظار می‌رود که با تعداد قابل ملاحظه‌ای از عناوین مختلف و متنوع کتاب مواجه شوید، اما به در سال‌های اخیر کتابفروشی «ژونگ شوگ» (Zhongshuge) در چین احداث شده که تعریف و تصویری نو از کتابفروشی به دست می‌دهد. این فضا با الهام از غنای ادبی تاریخی شهر «چونگ کینگ»، از تونل‌ها و آینه‌ها استفاده کرده تا مشتریان خود را به یک تجربه منحصر به فرد دعوت کند.

در این کتابفروشی، قفسه‌ها به شکل آباژورهایی هستند که از نورهای گرم، روشن، با اشکالی بدیع فضای خواندن را متفاوت و یگانه کرده است. در این مکان یک تونل تعبیه شده که قفسه‌های کتاب در کف ساختمان انعکاس یافته و برای بازدید کنندگان، فضا و دانش را به گونه‌ای عمیق تر جلوه گر می‌سازد.

بهترین قسمت این کتابفروشی،اتاق مطالعه اصلی بزرگ است، که پله‌های مورب به همراه قفسه‌ها و همچنین نردبان‌ها برای دسترسی به کتاب‌ها به چشم می‌خورد، تا زمانی کهکه یک سقف منعکس کننده تصویری آینه‌ای از فضایی خیره کننده را برای افرادی که به سمت بالا نگاه می‌کنند، نمایان می‌سازد.

اتاق مطالعه کودکان با قفسه و سکوهای رنگی وجود دارد که رنگین کمان را تداعی می‌کند. بازدیدکنندگان می‌توانند قهوه نوشیده و استراحت کنند.

۲۰. کتابفروشی زیرزمینی «آندرگراوند بوک» ـ کوبر پدی ـ استرالیا

اگر می‌خواهید به مکانی دنج و ساکت و دور از هرگونه تنش و سر و صدا بروید و احساس کنید زمان برای شما متوقف شده و می‌توانید هرآنچه را که از کتاب‌ها نخوانده اید در آنجا بخوانید باید سری به کتابفروشی و کتابخانه زیرزمینی «آندرگراوند بوک» استرالیا بزنید.

این کتابفروشی زیرزمینی، در میان دیوارهای سنگی و حالتی غار مانند در نوع خود بسیار جذاب و دیدنی است. گویا در این کتابفروشی واقعا زمان متوقف شده است.

کد خبر 4920602 مرضیه کیان

منبع: مهر

کلیدواژه: کتابخانه کتاب و کتابخوانی کتابخانه عمومی فارس صفحه اول روزنامه ها دکه روزنامه مطبوعات ایران توییتر پیام توییتری ویروس کرونا برنامه اینستاگرام نرخ سکه و ارز اینستاگرام ماه مبارك رمضان باشگاه خبرنگاران جوان حضرت خدیجه س صفحه اول روزنامه های ورزشی خبرگزاری ایسنا قفسه های کتاب کتابفروشی ها کتاب ها واقع شده فروشی ها ستون ها شیشه ای شده اند قفسه ها یک کتاب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۸۸۴۲۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت مرحوم آیت‌الله نجفی تهرانی از زندگی اش

پایگاه خبری جماران: مرحوم آیت الله ضیاءالدین نجفی تهرانی موسس و مدیر حوزه علمیه نبی اکرم (ص)، از دوستان مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج‌ سید احمد‌ خمینی، محقق و مؤلف بیش از ۵۰ اثر ارزشمند فقهی، اصولی، امام شناسی، عقائد، تربیتی و اخلاقی و استاد با سابقه حوزه و دانشگاه بودند که هفته گذشته دارفانی را وداع گفت.

پایگاه خبری جماران ضمن تسلیت به حوزه‌های علمیه، بیت شریف و شاگردان و ارادتمندان ایشان، گفت‌و‌گویی منتشر نشده از آن مرحوم را منتشر می کند:

لطفا در ابتدا بفرمایید که چرا حضرتعالی طلبگی و روحانیت را انتخاب کردید؟

من دارای سابقه روحانیت خانوادگی هستم. با پدرم به بعضی از مجالس می‌رفتم. لذا علاقه شدیدی به طلبگی و روحانیت پیدا کردم. گذشته از این‌که من درس کلاسیک را دیدم و خانواده ما یعنی دایی‌ها، عمه‌ها و خاله‌های من فرزندان متجدد داشتند و علاقه‌مند بودند که من هم به دانشگاه بروم و حتی مخالفت می‌کردند از این‌که من روحانی شوم، اما من علی‌رغم مخالفت بستگان، با تشویق پدر و مادرم اظهار علاقه کردم تا در کسوت مقدس روحانیت دربیایم. خداوند والدین من را رحمت کند؛ مادرم بسیار به گردن ما حق دارد و خیلی برای ما زحمت کشید، مخصوصاً در زمینه تحصیلات.

تاریخ تولد حضرتعالی چه زمان است؟

تاریخ تولد من ۲۵ فروردین سال ۱۳۲۵ است. زمانی که آسید ابوالحسن فوت کرده بود و آیت‌الله بروجردی به قم تشریف آورده بودند.

درباره تحصیلات‌تان بگویید.

من ۴ ساله بودم که پدرم به من قرآن یاد داد. ایشان در کنار قرآن، رساله عملیه «انیس المقلدین» مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی را به من آموزش داد. اولین رساله‌ای که در قم از آیت‌الله بروجردی چاپ شد، رساله انیس المقلدین بود. انیس المقلدین یک رساله کوچک با خطوط سنگی بود و چاپی نبود. پدرم بعد از این کتاب، گلستان سعدی را به من داد و من بسیاری از اشعار سعدی و خطبه کتاب گلستان را حفظ هستم. خطبه گلستان این است: هر نفسی که بر می‌آید ممد حیات است و چون فرو می‌رود مفرح ذات است پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب. «اعملو آل داوود شکراً و قلیل من عبادی الشکور»

بنده همان به که ز تقصیر خویش/ عذر به درگاه خدای آورد

ورنه سزاوار خداوندیش/ کس نتواند که به جای آورد

کتاب سعدی را از چهار تا هفت سالگی خواندم.

من در دوران کودکی به مکتب‌خانه هم رفته‌ام. مکتب‌خانه زندان داشت و هر کس که شلوغ می‌کرد را آنجا حبس می‌کردند. استاد یک تَرْکه‌ی بزرگی داشت، شاگردان را با آن می‌ترساند و ما باید سکوت می‌کردیم. وقتی پنجشنبه و جمعه می‌شد به سر زبان ما یک مُهر می‌زد، ما کوچک بودیم و متوجه نبودیم، می‌گفت: این مهر تا شنبه هست، اگر در خانه بازیگوشی کنید و پدر و مادرتان را اذیت کنید، این مهر پاک می‌شود و من شما را در زندان مکتب‌خانه حبس می‌کنم. یک بار من مقداری بازیگوشی کرده بودیم و مادر من به استاد شکایت کرده بود. صبح که به مکتب‌خانه رفتم، استاد تَرْکه‌ را به سر من زد و گفت بدو برو زندان! آنجا فرش یا چیز دیگری نبود فقط خاک و محل رفت و آمد و موش بود. من هم بچه ۷ ساله بودم و نزدیک بود قلبم از ترس بایستد. زندانِ مکتب‌خانه تاریک بود و هیچ چراغی نداشت. من را داخل زندان فرستادند. خیلی خاطره‌انگیز است؛ من در گوشه‌ای کز کردم، نشستم و می‌دیدم که موش‌ها می‌رفتند و می‌آمدند. من یک ساعتی آنجا بودم. بعد از یک ساعت من را بیرون آوردند و گفتند: دیگر در خانه شیطنت نکن!

منظور این‌که ما مکتب‌خانه را هم دیدیم، بعد هم به مدرسه رفتیم. ریاضی من خیلی خوب بود و به دقت مسائل ریاضی را حل می‌کردم. سابق مسئله می‌دادند و می‌گفتند مساله‌ها را حل کنید. از ۷ سالگی تا ۱۴ سالگی در کنار دروس مدرسه، جامع المقدمات را به مرور زمان می‌خواندم. «اول العلم معرفة الجبار و آخر العلم تفویض الامر الیه». آن زمان که جامع المقدمات می‌خواندم استاد می‌گفت که درس را باید حفظ کنید و تحویل دهید، ما هم حفظ می‌کردیم. من در سن ۱۴ سالگی رسماً وارد حوزه شدم و دروس حاشیه، سیوطی، مغنی و مطول را خواندم. من آن زمان بسیاری از اشعار مطول را حفظ می‌کردم.

منزل ما نزدیک مدرسه حاج ابوالفتح تهران بود و آقای لنگرودی مدرسه را اداره می‌کردند. یک سال در مدرسه حاج ابوالفتح درس خواندم اما دیدم که مقداری شلوغ است لذا به مدرسه مروی رفتم. زمانی که در مدرسه حاج ابوالفتح تهران بودم آقای فلسفی هم آنجا می‌آمد و تدریس می‌کرد. آقای فلسفی از نجف آمده بود، در مسجد لرزاده نماز می‌خواند و این‌جا هم تدریس می‌کرد به همین دلیل بسیاری از آقایان می‌آمدند و درس کفایه را از محضر ایشان استفاده می‌کردند.

خلاصه، ما به مدرسه مروی رفتیم. میرزا احمد آشتیانی بزرگ مسئول مدرسه مروی بود و مجری ایشان پسرشان آمیرزا باقر آشتیانی بود؛ هر دو بزرگ بودند. آن زمان در مدرسه مروی بسیاری از بزرگان تدریس می‌کردند، آقا رضی شیرازی که منظومه حاجی را تدریس می‌کرد و آقای مطهری اسفار را تدریس می‌کرد. لذا بخشی از آشنایی من با آقای مطهری از مدرسه مروی است و بخش دیگر به حسینیه ارشاد مربوط می‌شود که پایگاه ایشان بود.  

مرحوم آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله شیخ عبدالرزاق قاینی را مثل مرحوم آقای بروجردی به تهران فرستاده بود. ایشان آقای احمد خوانساری را به بازار تهران فرستاد و آقای قاینی را به مسجد مهدیه فرستاده بود که امکاناتی مثل درمانگاه و دارالایتام مهدیه داشت. من لمعتین را نزد آیت‌الله شیخ عبدالرزاق قاینی خواندم و استاد دیگر من آقای آسید هاشم حسینی تهرانی بود که هم‌دوره و از یاران وی بود. مسائل مدرسه فیضیه که پیش آمد و نواب را شهید کردند، آسید هاشم حسینی تهرانی خودش را جدا کرد و مشغول به تدریس بود. من بخشی از لمعتین را از محضر ایشان استفاده کردم.

چه زمان برای تحصیل به قم تشریف بردید و اساتید شما چه کسانی بودند؟

من دهه ۴۰ برای تحصیل رسائل و مکاسب به قم رفتم. البته سال ۳۶ یا ۳۵ بود که به قم رفتم که آقای بروجردی زنده بودند. آقای(امام خمینی) خمینی هم جزء اساتید بزرگ قم بودند. من بسیار علاقه مند بودم در قم بمانم اما نوجوان بودم و مشکلاتی داشتم، لذا نتوانستم بمانم. من همۀ رسائل را نزد شیخ مصطفی اعتمادی خواندم. قوانین را نزد حاج آقا محسن دوزدوزانی خواندم که بعدها آیت‌الله العظمی شد.

کتاب بیع مکاسب را نزد آقای فاضل لنکرانی تلمذ کردم. ایشان آن زمان درس خارج نمی‌گفت بلکه سطح تدریس می‌کرد؛ مکاسب را در زیر گنبد مسجد اعظم می‌گفت و کفایه را در صحن بزرگ داخل حجره‌ها تدریس می‌کرد. خیلی‌ها به درس آقای فاضل می‌آمدند و ما هم جزء مستشکلین درس ایشان بودیم؛ سید احمد خمینی، سید محمد خاتمی و بزرگان دیگر در درس آقای فاضل لنکرانی شرکت می‌کردند که بعدها از بزرگان و رجال شهرها و شهرستان‌ها شدند. من جزء مستشکلین درس آقای فاضل لنکرانی بودم، ایشان خیلی به من علاقه داشت و من هم خیلی به ایشان علاقه داشتم. کفایه را نزد آقای سید محمدباقر طباطبایی بروجردی خواندم و مراجع فعلی مثل آقایان مکارم، سبحانی و نوری همدانی کفایه را پیش ایشان خوانده‌اند.

آقای سید محمدباقر طباطبایی به من گفت که من کفایه را ۲۷ دوره در مسجد امام تدریس کردم و سه دوره آخر را در منزل خودم تدریس کردم. من دوره بیست و هشتم را در منزل از محضر ایشان استفاده کردم. ایشان کفایه را دو دوره هم تدریس کرد و دیگر ادامه نداد. آقای سید محمدباقر طباطبایی به من دستخط داد و تجلیل کرد، و از ایشان اجازه روایی دارم.

در ادامه در درس خارج آقایان گلپایگانی، اراکی و آمیرزا هاشم آملی رفتم. من یک دوره هفت ساله در درس اصول آمیرزا هاشم آملی شرکت کردم و همزمان ۷ سال در درس خارج فقه آقای گلپایگانی حضور داشتم. همچنین ۶ سال دوره طهارت را در درس یکی از مراجع بزرگ آن زمان شرکت کردم. درس آقایان اراکی و مرعشی نجفی را به صورت مقطعی رفتم تا ببینم وضعیت تدریسی این بزرگان چگونه است. آقای نجفی بسیار عالی درس می‌گفت. آقای اراکی سکته کرده بود و به زحمت حرف می‌زد. من ۱۵ سالی که در قم حضور داشتم با همه آقایان مراجع، اساتید و بزرگان آشنا بودم.

در قم تدریس هم می‌کردید؟

بله، در مسجد اعظم درس عمومی داشتم. ساعت ۱۱ صبح تعداد زیادی از طلاب بعد از درس آقایان مراجع می‌آمدند و در درس من شرکت می‌کردند. همچنین عصرها در فیضیه مباحثه درس اصول داشتم، تا دورانی که به تهران آمدیم.

درباره علت اینکه از قم جدا شدید و به تهران آمدید بفرمایید.

ما در دوران انقلاب به تهران آمدیم و از قم جدا شدیم. جدا شدن از قم خیلی برای من مشکل بود. علت جدا شدن من این بود که جمعی از تهران آمده بودند و طومار بزرگی نوشته بودند که من را به تهران ببرند. آقای گلپایگانی من را خواست و سه جلسه با من صحبت کرد و فرمود که ما دوست دارم شما به تهران بروید. آقای گلپایگانی من را متقاعد کرد و نوشته‌ای به ما داد که «ایشان در حوزه علمیه قم زمان طولانی تحصیلات داشتند و به مراتب عالیه از کمال نائل شدند.» همچنین ایشان به من اجازه‌ای دادند و نامه‌ای به تهرانی‌ها نوشتند. ما با اساتید خودمان خداحافظی کردیم. آقای صدر مرقومه‌ای نوشتند و از ایشان خداحافظی کردیم. آقای شیخ علی‌پناه اشتهاردی استاد ما بود از ایشان هم خداحافظی کردیم. همچنین آقای نجفی مرعشی، خلاصه من از خداحافظی با آقایان خاطرات زیادی دارم.

در تهران چه فعالیت‌هایی داشتید؟

در تهران مسجد جامع نبی اکرم (ص) را تجدید بنا کردیم. این مسجد کوچک بود، حیاتی داشت اما امروزه مسجد معظمی در شرق تهران است. همان مهندسی که مسجد الغدیر تهران را در خیابان میرداماد ساخت، این مسجد را بنا کرد. زمین حوزه علمیه نبی اکرم(ص) را من خریدم و ساختمان آن را ساختم. در دوره‌ی بیش از ۳۰ سال که حوزه علمیه فعال است، حدود ۵۰۰ نفر طلبه تربیت کردم که برخی از آن‌ها جزء اساتید حوزه و دانشگاه در شهرهای مختلف هستند.

ما مسجد، حوزه علمیه و مردم را اداره کردیم. در دوران دفاع مقدس شاید ۱۰۰ کامیون و تریلی، اجناس مختلفی به جبهه‌ها فرستادم. در رابطه با وجوهات با امام تماس داشتیم و الان با مقام معظم رهبری و مراجع معظم قم تماس داریم. آقایان و مراجع قم به ما اظهار لطف دارند و مرتب در تماس هستیم.

من شاید هزار جوان دانشگاهی را در پایگاه مسجد تربیت کردم که امروزه در مصادر امور خدمت می‌کنند.

ما به انقلاب، حوزه علمیه و آقایان احترام می‌کنیم. ما در شرق تهران به صورت خاص و در کل تهران به صورت عام مورد توجه هستیم. مرکز امور مساجد برای ما همایشی برگزار کرد که بسیاری از بزرگان قم تشریف آوردند و بسیاری از آقایان مثل آیت‌الله علوی بروجردی، آقای محقق داماد، آقای جواد فاضل لنکرانی و آقا جواد گلپایگانی پیام فرستادند. از تهران آقایان یحیی عابدی و جلالی خمینی پیام فرستادند. پیام‌های بزرگان و نوشته‌های مراجع را در کتابی منتشر شد که اجازه آقای گلپایگانی در آن آمده است. آقای میرزا هاشم آملی به من اجازه اجتهاد داد که بعد از فوت ایشان، دو تن از مراجع قم آقایان فاضل لنکرانی و مکارم شیرازی آن را تایید کردند. همچنین آقای گلپایگانی و پدرم برای من اجازه اجتهاد مرقوم فرمودند. من اجازه اجتهاد و اجازه امور روایی متعددی دارم و الان در تهران مرکز امور اجازه روایی هستم. از شهرستان‌ها از طریق اینترنت به من مراجعه می‌کنند و از من اجازه امور روایی می‌خواهند و من اجازه امور روایی به آن‌ها می‌دهم.

وضعیت من در تهران، تعامل با مردم و انقلاب، هر کدام فصلی دارد.

درباره تألیفات‌تان بگویید.

در اصول، فقه، اعتقادات، تاریخ، زندگی ائمه(ع) و نظرات خاصی که در فقه دارم، هر کدام رساله شده و حدود ۲۵ جلد کتاب و رساله دارم. آثار من در همایشی که برگزار شد به صورت رنگی منتشر شد و حاوی کتاب‌ها، خدمات و اجازات من است. همچنین ارتباطاتی که با آقایان و بزرگان داشتم مثل علامه طباطبایی که مقداری از محضرشان استفاده کردیم یا آقایان رفیعی قزوینی، میلانی، علامه سمنانی، علامه شوشتری، علامه بهبهانی و بزرگان دیگر در این آثار آمده است.

من هنوز کتاب‌هایی را در دست تالیف دارم که برای چاپ آماده می‌کنم. الان دو جلد کتاب زیر چاپ داریم که عنوان یکی از آن‌ها «عشق دیدار» درباره امام زمان(عج) است. این اثر تلخیص بعضی از کتاب‌ها است که آقای خطاط مقداری به ما کمک کردند.  

قضیه هدیه کتاب‌های خود را به کتابخانه مسجد اعظم تشریح کنید.

من از کودکی به کتاب بسیار علاقه‌مند بودم و از اول عمر کتاب‌های فراوانی تهیه کردم. مرحوم والد ما  ۵۰۰ جلد کتاب‌های رحلی و خطی آقایان نجف را دارا بود. پنج هزار و پانصد جلد تعداد کتاب‌های کتابخانه شخصی من بود که جمعاً حدود ۶۰۰۰ جلد کتاب شد و آن‌ها را به کتابخانه مسجد اعظم هدیه دادم. من با کتابخانه مسجد اعظم آشنا بودم و به آنجا می‌رفتم و مطالعه می‌کردم. در کتابخانه مسجد اعظم دو فرش بود که قائم مقام‌الملک برای آقای بروجردی فرستاده بود. در زمان حیات آقای بروجردی در افتتاح کتابخانه، آن دو فرش گران‌قیمت و ارزشمند را قائم مقام الملک از فرش‌های شخصی خود برای آقا فرستاد که تا انتهای کتابخانه می‌رسید. ما با کتابخانه مسجد اعظم ارتباط داشتیم، لذا گفتیم که بهترین جا آنجاست؛ هم کتابخانه آیت‌الله بروجردی است و هم مسجد اعظم است و آقای علوی را دوست داریم. آقایان تهران مثل آقای خطاط، آقای روحانی و دیگران برای بسته‌بندی و ارسال کتاب‌ها بسیار کمک کردند. مسئولان و عوامل کتابخانه هم خیلی به ما کمک کردند. خود آقای علوی عنایت زیادی فرمودند. عوامل کتابخانه هم آقایان مثل آقایان دیگر خیلی کمک کردند.

از جمله کتاب‌هایی که اهدا شد، ۶۰ کتاب خطی بود. بعضی‌ از کتاب‌ها ریاضی قدیم بود. یک قرآن خطی وجود داشت که ۴۰۰ سال قدمت دارد. البته چند صفحه اول آن خراب شده که باید بازسازی شود. من به قم کتاب‌های زیادی فرستادم. حدود ۳۰۰ جلد کتاب از کتاب‌های پدر مرحوم آقای فلسفی در اختیار من بود که برای کتابخانه آقای نجفی مرعشی ارسال کردم. دکتر محمود، آقازاده آقای نجفی مرعشی برای من نامه نوشت و اظهار تشکر کرد. یک مقدار کتاب ضالّه متعلق به بهایی‌ها را به کتابخانه آقای سیستانی اهدا کردم که آقای شهرستانی مسئول آن است. از جمله یک قرآن خطی خوش‌خط با ترجمه بود که حدود ۱۵۰ سال قدمت داشت را به آقای شهرستانی دادم. آقای شهرستانی صفحه اول آن را باز کرد و گفت این قرآن ۱۵۰ سال قدمت دارد و تاریخ آن فلان زمان است.

ما برنامه داشتیم که کتابخانه آقای بروجردی و کتابخانه آقای گلپایگانی تغذیه شوند و کتاب‌های ما یک جا مستقر نشود. بخش از کتاب‌ها هم برای کتابخانه خوانسار فرستاده شد. البته از کتابخانه آیت‌الله بروجردی و کتابخانه آیت‌الله گلپایگانی، کتاب‌هایی که لازم نداشتند را برای خوانسار ارسال کردند. الان هم دست من خالی نیست و موسسه من کتابخانه بزرگی حدود ۲۰۰۰ جلد کتاب دارد.

دیگر خبرها

  • معرفی کتاب‌های شهید مطهری به کودکان
  • شست‌وشوی عقل به واسطه کتاب انجام می‌شود
  • اجرای طرح هر کلاس یک قفسه کتاب
  • ۶۶۱ نفر در جشنواره کتابخوانی عشایر اردبیل نام‌نویسی کردند
  • ۵۰۰ جلد کتاب به کتابخانه سیار بهاباد اهدا شد
  • حضور کتاب‌فروشی‌ها در نمایشگاه کتاب، آری یا خیر؟
  • کتابخانه‌ای به گستره صدا
  • کتابخانه ای به گستره صدا
  • رشد خیره‌کننده ایران در بازار تسلیحات پیشرفته جهانی
  • روایت مرحوم آیت‌الله نجفی تهرانی از زندگی اش